برشي از تاريخ شفاهي آمل به قلم آقای عبدالله قهقایی
دهه ي سی خورشیدی
دعواي يوري و يري
یکی از هیجان انگیز ترین اتفاقات دوره ی بچگی ما کوچه برزگریها که پس از گذشت پنجاه،شصت سال هنوز در گوشه ی حافظه ی درازمدت ما نقش بسته است و البته کمرنگ و کمی محو (دعوای یوری و یری )است.یعنی دعوای بچه های کوچه برزگر و بچه های چاکسر که اکثرا شاهاندشتی و مشائی و آملي بودند، است.همان ساکنین دو طرف هراز که در اسناد ثبتی به (رود کبیر هراز) معروف است.منطقه ی عملیاتی دعوا یا جنگ ،هراز چاک بود.منطقه ای که هم ما و هم اونا به راحتی به اون دسترسی داشتیم
زمان شروع و علت آن و زمان و نحوه ی خاتمه را هرچه فکر میکنم،باید اذعان کنم که (نمیدانم)خیلی هم دلم میخواهد چنانچه بزرگتر هائی ، گوشه هائی از پاسخ سوالات چهار گانه ی فوق را ميدانند، بيان كنند.راستش همیشه سعی میکنم از زنده ها اسم ببرم و با کلماتی مثل خدا بیامرز و …. جو را سنگین نکنم ،ولی اینجا واقعا نمی توانم از آقداش عطا (پسر بزرگ آقای درویش محمود امیر صالحی که همسایه ی دیوار به دیوار ما بودند) وبسیار در محله محبوب ویرای من راستی راستی آقداش عطا ،خدا بیامرز ، یادی نکنم که اگر امروز زنده بود قطعا و به روشنی پاسخ میداد.چون ایشان را فرمانده واقعی جنگ میدانستم و برای او سنگ جمع میکردم.بنظر میومد دعوا اساسا باید ریشه ی ناموسی میداشت وحدسم اینست . چون در آن دوران یک دبیرستان دخترانه بنام ملکزاده داشتیم که تقریبا وسط سه دبیرستان پسرانه واقع در ابتدای نیاکی محله.سه دبیرستان پسرانه یکی دبیرستان شریعت زاده واقع در چاکسر رشته ی ادبی بود.دیگری رشته ی طبیعی دبیرستان پهلوی (امام فعلی)وسومی دبیرستان طبری رشته ی ریاضی که مجاور بیمارستان شیروخورشید بود
دور از ذهن نیست یکی از بچه های کوچه برزگر که به شریعت زاده میرفت در چاکسر به یکی متلکی گفته باشه یا یکی از چاکسری ها که به مدرسه ي پهلوی یا طبری میرفت در مسیر تعطیلی دختران به یکی از آبجی های کوچه برزگری چیزی گفته یا شیطنتی کرده باشد..علاوه بر خدا که همیشه همه چی میداند ،در مورد این جنگ حدس میزنم یک دختر ویک پسر آنروز که آرزو میکنم الان زنده باشند و چه خوب میشود اگر این مطلب را بخوانند و با شهامت رمز گشائی کنند (چه خواهد شد) چيزهايي مي دانستند.احتمال دیگر به شنا در شن چال و تجاوز آنوری به شن چال اینوری ویا بالعکس نیز میتواند مربوط شود.به هر روی جنگ و دعوا همواره مغلوبه بوده به مدت طولانی پس از تعطیلی کلاس و مدرسه عصر ها بخشی از تفریح شده بود.در این دعوا ها گاهی کم شدن آب هراز موجب نزدیک شدن طرفین دعوا بهم و بر عکس زیاد شدن آب هراز باعث دور شدن طرفین متخاصم میشدکه در وضعیت کم آبی خطرات جدی تر و آسیب ها ماندگارتر بود..ابزار جنگ آنروز عمدتا سنگ بود و پراندن آن با دست یا لاستیک و یا قلاب سنگ.از دیگر جنگ افزار، تیر و کمان بود که تیر یا از چوب صاف نوک تیز ویا از تجن که نوکش متصل به پپسی کلا سر زن خم شده که باعث میشد هم تیر سنگین تر باشد و هم کاراتر، درست مي شد.بايد اذعان كنم، كم پپسي كلا سرزن( درب فلزي بطري نوشابه) از مغازه پدرم به اين منظور نبردم.گاهی جنگ تن به تن میشد و آنوقت چوب و چماق به کار می آمد.آنوقتها ما کوچکتر ها تدارکچی بودیم و سنگهای مناسب را حمع میکردیم و در اختیار سنگ انداز ها قرار میدادیم.گفتنی است سنگهای ما و آنها تفاوت داشت . سنگ های ما اکثرا گرد و قلوه ای و رود خانه ای بود که بر اثر اصابت ، کوفتگی و کبودی بوجود می آورد ولی سنگهای آنها به این دلیل که داشتند سد آنطرف رودخانه( دیوار سنگی) را می ساختند سنگ های تیز حاصل از باد بر کردن سنگ بود که در صورت خوردن به ما، جر میداد .هم سن و سالهای ما بعضا زخمی و آثاری از این پارگی ها در بدن داریم.
مثلا خودم که الان میفهمم جانباز اون جنگم ، آثار یک بریدگی 3-4 سانتی به فرم (ر) را در پس سرم دارم وممد آقای مقربی که جانباز با درصد بالا تر از من است میزان جر خوردکی 4-5 سانتی آنهم به فرم (د )در پس کله دارد.که تصور میکنم به اون دوره مربوط شود. نکته ی جالب دیگه اینه که یوری و یری روز های جمعه در سینما فرهنگ به هم میرسیدندومعمولا نه تنها مشگلی بوجو د نمی آمد بلکه گاهی با خوشایندی از رشادتها و موفقیتهای خود میگفتند.به ندرت دعوای دو نفر یوری ویری جلوی سینما باعث قشون کشی و دخالت آژان میشد.در تمام مدت جنگ ،بزرگتر های دو طرف و عمدتا پدران که درشهر با هم کار و زندگی میکردندهمواره سعی در خاموش کردن این دعوا میکردند و گاهی در مواقع امتحانات، موجب آتش بس میشدند.خاتمه جنگ و علت و چگونگی آنرا به شخصه به خاطر نمی آورم ولی روزی ممد آقای مقربی نقل میکرد:قرار شده بود دو طرف دعوا یک نفر را برای کشتی گرفتن معرفی کنند و برنده ی کشتی برنده ی جنگ معرفی شود. از طرف ما رضا حیدریان و از طرف آنها پسر جلالی انتخاب شد و کشتی برگزار و رضا برنده و ما نیز برنده ی جنگ اعلام شدیم .(ما میگیم زدیم ،شما هم بگید زدیم.کی به کیه؟)
جوانهای امروزی که این مطلب را میخواننداز پیر مردای بالای 60 سال ساکن اون دوره ی کوچه برزگر ویا چاکسر (چک و پرسی)کنند یعنی آنقدر مصرانه برای دریافت پاسخ به آنها فشار بیاورند و آنها را وادار به،به خاطر آوردن بکنن تا شاید اطلاعات در این زمینه کامل شود ..
جوانهای امروزی که این مطلب را میخواننداز پیر مردای بالای 60 سال ساکن اون دوره ی کوچه برزگر ویا چاکسر (چک و پرسی)کنند یعنی آنقدر مصرانه برای دریافت پاسخ به آنها فشار بیاورند و آنها را وادار به،به خاطر آوردن بکنن تا شاید اطلاعات در این زمینه کامل شود ..
بدون ارتباط به موضوع دعوا،به سد سازی در چاکسر اشاره کردم دلم خواست بدانید پس از ساخت سد به زبان ما کوچه برزگری ها به چاکسر (سد سر )با تشدید (د)هم میگفتیم.گفتم بدانید بهتر است تا …